۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۷, پنجشنبه

حکمت خیال بافی های بیهوده

مرید به مرادش گفت:
"من بیشتر روزم را به فكر كردن به چیزهایی كه نباید به آنها فكر كنم و غرق شدن در آروزهایی كه نباید در سر بپرورانم و خیال بافی های بیهوده گذرانده ام."
مرشد شاگردش را به پیاده روی در جنگل پشت خانه اش دعوت كرد. در راه، مراد گیاهی را به مرید نشان داد و پرسید:
"این چه گیاهی است؟"
مرید جواب داد: "بلادونا. گیاهی سمی كه می تواند هر كس را كه آن را بچشد بكشد."
مراد گفت: "اما نمی تواند كسی را كه فقط به آن نگاه می كند بكشد.
خواهش های منفی نیز، اگر تو را اغوا نكنند، نمی توانند آسیبی به تو برسانند."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر